۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

خودسرکش کشی

می خواهم خودم را بکشم؛
خود سرکشی را
که افسار به باد داده،
بی رحمانه روح خسته ام را تازیانه می زند،
خرد می کند،
و تکه هایش را به چهاردیواری ذهنمم می کوبد.
می خواهم خودسرکش خود را بکشم...

5 آذر 88- 22:15

۱۲ نظر:

  1. سلام. خواهش میکنم خود سرکشت رو نکش. هر کی توی دنیا و عقبی به هر جا رسیده با همین خود سرکشش بوده. اگه بکشیش دیگه آدم نیستی آدمکی. از همین آدمک هایی که هروز میبینی و مثل کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه حالت رو بد میکنن. همیشه از خدا یه خود جسور و سرکش و عاصی میخوام.

    پاسخحذف
  2. پشیمون میشی بدجور گفته باشم;)

    پاسخحذف
  3. مهارش کن ولی نکشش گاهی لازمش داری:)

    پاسخحذف
  4. سلام. ممنونم به همراه آرزوی موفقیت.

    پاسخحذف
  5. به همراه آرزوی شادی و پیروزی.

    پاسخحذف
  6. لينك اهدا رو واسه چي فرستادي؟

    پاسخحذف
  7. من راستش قبلا کلیه هام رو چوب حراج زدم و باهاش یک عدد پاستل گچی و مداد رنگی خریدم! این قضیه اهدا چیه؟

    پاسخحذف
  8. ای وای! حالا کی می خوای بکشی؟ امیدوارم دیر نرسیده باشم!!

    پاسخحذف
  9. http://zahediam.blogfa.com/post-188.aspx

    پاسخحذف
  10. امان از این سرکشی و عصیان که من سالهاست در درونم است.

    پاسخحذف
  11. آدم جدا از دستش کلافه میشه بعضی وقتها...

    پاسخحذف