۱۳۸۸ آذر ۲۵, چهارشنبه

سپیدِ امسال

۱۰ نظر:

  1. همیشه فکر میکنم چه خوبه که هر چهار تا فصل سال رو تو شهرمون میشه دید. اینجوری هم تکراری نمیشه و هم قشنگی های هر کدومشون به چشم میاد. فعلا پیش به سوی زمستون و برف بازی.

    پاسخحذف
  2. تیتر این پست عجیب منو برد به ترم اول کارشناسی و بروبچ اون زمان(:D) همکلاسی سابق

    پاسخحذف
  3. به موقع بود مونترا جان.دلم واسه زمستون تنگ شده بود.

    پاسخحذف
  4. سعی کردم منم جایی رو که گفته بودین بخونم از سر کنجکاوی ولی از بلاگ شما نشد متاسفانه ولی پیداش کردم ! بعضیا کلا جالبن !
    خیلی دوس دارم برم بیرون عکس بگیرم ولی نمیدونم چرا نمیشه ! همیشه هر جا باشی بال بال میزنی برگردی خونه این موقع ولی امسال ...
    امسال خیلی بیشتر درگیرش شدم نمیدونم چرا فکر می کنم یه عاشورای دیگه شاید باز اتفاق بیفته شاید وقت میانسالی من شاید همین فردا نمیدونم !

    پاسخحذف
  5. در مورد کار کردن در عمق هم با اینکه همیشه میخندم ولی اون لحظه ها رو خیلی دوس دارم ! بهم انرژی میدن برای فکر کردن ! امیدوار برای شمام این شکلی باشه :-)

    پاسخحذف
  6. امشب بعد یونی نرفتم خونه و با تمام خستگیم رفتم بازار ! شعرای تاج الشعرا با یه صدای ملایم تو باد خنک تو شلوغی ! خیلی خوب بود ! این روزا رسما تابستونیه هوا خیلی جالبه برام ! چقدر دلم چیزای مختلف میخواد ! مطمین نیستم حقم باشه وگرنه ...
    بنا بر زدن نداشتیما ! D: حتما دلیل داره خوب !

    پاسخحذف
  7. این شعرو خیلی دوس دارم و تا حالا جایی خرجش نکرده بودم ولی به خاطر کامنتی که گذاشته بودی برام تقدیم میکنم به شما از تاج الشعرا :

    آی باتدی صبح آچیلـدی، زینب نـوایــه گلـدی
    زهرا دئدی حسین وای، عالم صدایه گلـدی
    چون یخدیلار آتیندان، سلطان تشنه کامی
    دنیایـــه اوْلــدی اعــلان قُتــل‌الحسیــن پیـامــی
    جنـاتیـد‌ن ائشیتــدی پیغمبر گرامـی
    نعلین‌سیز عباسیز کرب وْ بلایه گلدی
    پیمانه عالـ‌م اوْلـدو، جانـانـه وئــردی جانیــن
    شوْق وْ شرافه‌تینه‌ن، طی ائتدی ایمتیحانین
    شمری دغا توکنده، خاکی مینایـه قانیـن
    یوزدوتدی آسمانه حمد و ثنایه گلدی

    اگه نتونستی مفهومشو بگیری حتما ترجمه میکنم واست !

    به نقل از :
    http://www.hamayesh30.blogfa.com/

    پاسخحذف
  8. خوب من همیشه وقتی بچه ها میگفن بیا این آهنگ ترکیو ترجمه کن میگفتم استانبولی بلد نیستم آخه به نظرم اون چیزی که من تو متن میفهمم با ترجمه قابل انتقال نیست !
    هم به خاطر اینکه من فن ترحمه رو مسلط نیستم و هم چون همونطوری که شهریار گفته تو آذری میشه نثری نوشت که تو فارسی نمیشه !

    میگه وقتی حسین روی زمین افتاده بود پیام قتلش حضرت محمدو از بهشت بدون لباس رسمی و کفش به کربلا کشوند !

    این مفهومشه و خیلی متاثرم میکنه ! واقعا عرب قوم خطاکاریه ..

    خیلی بده که نمیشه اینجا خصوصی فرستاد مطلبو !
    لزومی نداره مخاطب من کسی غیر از شما باشه گاهی !
    منظورمو میفهمین دیگه ...

    پاسخحذف