۱۳۸۹ فروردین ۱۲, پنجشنبه

پويا كوچولوي بهاره اينا

چند روز قبل از شروع بهارِ هشتادونه، يه شازده كوچولوي ناز و خيييلي دوست داشتني، هزار و يك سالِ شهريار مندني پور رو به من و مسعود هديه داد و گفت: "چون قشنگه، دوست دارم شما هم بخونينش.". كتاب، داستان دوازده تا خواهر و برادره آسمونيه كه به زمين مي يان؛ به زميني ها كمك مي كنن و... بعد از خوندن اين كتاب، تازه فهميدم اين شازده ي ما كوچولو كه نيست هيچ، خيلي هم بزرگه! درست مثل شَازده كوچولوي آنتوان دوسنت اگزوپري...
بخش هايي از اين كتاب رو كه مسعود- طبق عادت ديرينه اش- موقع خوندن علامت زده، اين جا مي نويسم:

... حالا شايد يكي بگويد: "مردمان آن زمان ها لابد خيلي تنها بوده اند كه خيلي به آسمان نگاه مي كرده اند."، ولي حتمن يكي ديگر به او جواب مي دهد: "حالا هم از خيلي ها مي شنويم كه تنها هستند، ولي به آسمان نگاه نمي كنند."؛ و همين يكي ديگر، شايد ادامه دهد كه: "اصلن كي گفته كه تنهايي بد است؟ ما عادت كرده ايم كه وقتي تنها هستيم، غم گين بشويم؛ يا وقتي غم گين هستيم، تنها بشويم؛ اما اگر موقعي كه شاد هستيم، تنها بشويم؛ يا موقعي كه تنها هستيم، خوش حال بشويم، مي بينيم كه تنهايي هميشه هم بد نيست؛ چون در تنهايي به دوروبرمان كه توجه مي كنيم، چيزهايي مي بينيم كه هيچ وقت نمي خواسته اند ما را تنها بگذارند يا تنها بمانند...

... پس برادر بزرگ تر گفت:
- من هر چي نگاه مي كنم، مي بينم باران چه قدر خيلي موجود خيلي عجيبي هست.
خواهر كوچك تر گفت:
- من هر چي نگاه مي كنم، نمي بينم يك قطره ي باران كه دارد مي افتد يك جايي، تلاش بكند نيفتد آن جا.
برادر كوچك تر گفت:
- كه تلاش بكند بيفتد يك جاي به تر.
خواهر بزرگ تر گفت:
- من نمي بينم يكي شان از جايي كه افتاده، شكايت بكند.
- يا يكي شان به جايي كه افتاده، منت بگذارد.
- پس باران موجود عجيبي كه هست، بخشنده هم هست.

... و طوري آن كلمه را صدا مي زد، مثل وقت هايي كه خودمان وقتي تنها هستيم و دل مان تنگ شده، اسم كسي را صدا مي زنيم؛ و البته اسم كسي را كه دوستش داريم، صدا مي زنيم. كه يك طوري اسمش را بلند صدا مي زنيم، انگار مي شود صدايمان را بشنود و لااقل بفهمد كه چه قدر خيلي دوستش داريم؛ كه بعد وقتي فهميد خيلي دوستش داريم، خوش حال بشود...

... بعد در خيال شان بتوانند آن بال هاي ستاره اي را ببينند. بال هايي كه زماني در آسمان بودند؛ آدم ها آن ها را مي ديدند و از زيبايي شان لذت مي بردند؛ اما به زمين آمدند و براي آدم ها شدند طلا؛ و براي آدم ها شدند مادر؛ و براي آدم ها شدند شعر؛ و براي آدم ها شدند باور عشق...


پ. ن.:
ازم پرسيد: "چه كتابي رو بيش تر دوست داري هديه بدي؟"
گفتم: "در ستايش شرمِ حسن قاضي مرادي رو."
بعد گفت: "و كدوم كتاب رو هديه بگيري؟"
بازم گفتم: "در ستايش شرمِ حسن قاضي مرادي رو."
با تعجب پرسيد: "چرا!؟"
يه كم فكر كردم و گفتم: "شايد چون ما ايروني ها، به هم چين نگاهي خيلي احتياج داريم."
گفت: "مي شه منم بخونمش؟"
صداي مامان توي اتاق پيچيد كه مي گفت: "تا تو بزرگ شي، تجديد چاپ مي شه؛ يعني ايشالا كه بشه."؛ يادم اومد آخريش رو، دو سه ماه پيش دادم به تارا...

۲۴ نظر:

  1. سلام.
    راستش زیاد حال و هوای شازده و کوچولو با حس و حال من جور در نمیاد. نمی دونم چرا؟ شاید از بچگی دائم ستایشش رو از دهن کسایی شنیدم که ازشون متنفر بودم.

    امیدوارم 12 روز خوش گذشته باشه و روز سیزدهم از همه 12 روز بیشتر خوش بگذره و 352 روز باقی مونده بعدش هم هر روز از مجموعه روز های قبلش براتون بهتر باشه. (آرزو بر جوانان عیب نیست چرا نشه؟ شاید هم جوک اول آپریله)

    راستی ایستر هم مبارک.

    پاسخحذف
  2. خوشحالم برگشتي عزيزم. حتما خوش گذشته. ماهي سياه كوچولو بهرنگي هم اضافه ميكردي ليستت كامل ميشد. جاي تارا خالي.
    بخشهايي كه مسعود انتخاب كرده انصافا دلنشين بود معلومه حسابي تعطيلات به دلش نشسته D:

    پاسخحذف
  3. رسيدن بخير همكلاسي اسبق
    در ستايش شرمو اساسي هستم. سه چار سال پيش به منم يكيشو دادي .ديدي يادمه؟؟! ((=
    ماركس ميگويد :اگر همه ملت واقعا به تجربه حس شرم نائل شوند مثل شيري ميمانند كه خيز برميدارد تابراي به جلو جهيدن آماده شود.

    پاسخحذف
  4. رسیدن به خیر بانو
    امیدوارم سفر خیلی خیلی بهت خوش گذشته باشه

    اون تکه ای که انتخاب کردی از کتاب ، خیلی خیلی قشنگ و تاثیر گذاره

    مرسی ، بانو

    پاسخحذف
  5. خوش اومدي مونترا يعني شنبه ميبينمت؟ صبح زنگ ميزنم.

    جدا ديرينه به حساب مياد.تا جايي كه حافظه ياري ميده مسعود خان وقت حل كردنو درس دادنو خوردنو خنديدنو..... همبا "خودكار آبي" علامت ميزدن (خودكار رو با تاكيد بخون) دق دلي اونوقتاست ديگه. نمي شد نگم سهم خودمو گفتم.


    حيف شد اختران تعطيل شد.

    پاسخحذف
  6. کاش یکی بود این کتاب رو من هدیه می داد
    لهذا چون کسی نیست خودم می خرمش
    علی ای حال ممنون از معرفیت و اون شازده کوچولو

    پاسخحذف
  7. -يك آوريل و يك نوشتـه رئـــال!
    -هميـشه همين بـوده بـالهــاي ستـاره اي به زميـنيهــا زندگـي و عشـق ميدهنـد. شمـا هم ميـدوني داستـانهـاي ستــــــاره اي رو من از بچـگي دوست داشتم.
    -مباحث آسيب شناسي اجتماعي اغلـب جالب ميبـاشنـد.
    -تـــاراسـلام ميـرسونه و بـوس مي فـرسته.
    -ايـن بار صـداي ما رو از سـاحل محمـودآبـاد ميـشنويد. جــــاي دوستـان سبــــــــــز.
    -گـردش خـوش بگـذره.

    پاسخحذف
  8. روزي اين شازده كوچولوها مردان بزرگي مي شوند.

    ***سال نو مبارك***

    پاسخحذف
  9. سلام،
    رسیدن به خیر. امیدوارم خوش گذشته باشه.
    این کتاب در ستایش شرم هم باید چیز خاصی باشه. یادم باشه.

    پاسخحذف
  10. بیش از 2500 سال پیش، کوروش بزرگ هم به مردمانش سفارش کرده بود تا از قطره های باران یاد گیرند و بدون منت بر همه کاسه ها و پیاله ها ببارند.

    .
    .
    .

    نکته "تنهایی" محشر بود. آدم اگر توانست در تنهایی، شادمانه ترین لحظه هایش را تجربه کند، حتمن انسانی خواهد بود که همه در حضورش، نشاط می گیرند.
    درود ...

    پاسخحذف
  11. به لیست کتب خریداری نشده و لازم القرایه اضافه شد
    تشکر

    پاسخحذف
  12. هي مونترابيخبر برگشتتتي.گلللللل... شهر غرق در نور سر جاش بود ؟برج فلزی فورویر و آدمك دیجیتالشو ديدي ؟ درضمن كتابا رفت تو سبد خريد.

    پاسخحذف
  13. با سلام

    تنهایی واقعا زیباست

    نوعی خودکاوی است

    عظمت بازیافته ی تقدیر است

    امروزه برای مردان کمتر اتفاق میفتد

    پاسخحذف
  14. ميدونم سفر بودي !
    نگو شمال كه ...

    پاسخحذف
  15. این نظر توسط یک سرپرست وبلاگ حذف شد.

    پاسخحذف
  16. شمال نه، صادق پناهي! يه جاي دور... دي:
    تارا جان، آدم كه هديه رو پس نمي ده! اطلاعات شخصي هم لطفن ديگه اين جا ننويس. مرسي. :)

    پاسخحذف
  17. پس بايد حتمن بخوانمش.چيزي را كه تو دوست بداري قطعن زيباست.

    پاسخحذف
  18. نهايت لطف شماست، آرام جون؛ و البته مايه افتخار من، شنيدن چنين چيزي از چنين كسي. :)

    پاسخحذف
  19. سلام مونترا جان. خوش گذشت تعطیلات؟
    آخرین مطلب جای نظرات نداره یا من ندیدم.
    موضوع محیط زیست و بیابان زدایی از مباحث مورد علاقه ی مریخی محبوب منه. فوروارد کردم براش:)
    مرسی از معرفیش.

    پاسخحذف
  20. درود بر مونترای عزیز که سخاوتمندانه به حمایت از مهار بیابان زایی پرداخته است.
    این همه شور و شوق نسبت به حفظ طبیعت ایران عزیز را که می بینم ...
    بال و پر می گیرم و احساس می کنم مثل روزگار دیروز پر از انرژی و امیدم.
    هرگز یاد این مهربانی ها در دل و جان من خاک نخواهد خورد.

    پاسخحذف
  21. به نماينده ايران و محيط زيست راي داده شد

    پاسخحذف