شیخ ما گفت:
وقتی زنبوری به موری رسید. او را دید دانه ای گندم به خانه می برد. مردمان پای بر او می نهادند و او را خسته می گردانیدند.
زنبور آن مور را گفت که این چه سختی و مشقت است که تو برای دانه ای بر خویش نهاده ای؟ به یک دانه ی محقر چندین مذلت چه می کشی، بیا تا ببینی که من چگونه آسان می خورم و بی این مشقت نصیب می گردم.
پس مور را به دکان قصابی برد. گوشت آویخته بود. زنبور درآمد از هوا و بر گوشت نشست و سیر بخورد و پاره ای فراهم آورد تا ببرد، قصاب فراز آمد و کاردی بر میان وی زد و او را به دو نیم کرد و بینداخت.
زنبور بر زمین افتاد. آن مور فراز آمد و پایش را بگرفت و می کشید و می گفت: "هر که آنجا نشیند که خواهد، چنانش کشند که نخواهد!"
یکسو نگریستن و یکسان نگریستن (شرح احوال و حکایات ابوسعید ابوالخیر)ـ انتخاب و تلخیص فریدون مشیری
پ. ن.: چقدر دلم از این نوشته های این مدلی می خواست.
رباتهای تسلا دارن میان تا همهچیز رو عوض کنن؛ این دیگه فیلم علمی-تخیلی
نیست!»/ ویدیو
-
میلیارد ربات انساننما در راهه؛ الون ماسک: بزرگترین محصول تاریخ بشر!»
https://twitter.com/elonmusk/status/1991735383974113655
با ۲۲ امتیاز و ۲ نظر فرستاده...
to jamtarin jame azdadi dokhtar, hatta tu entekhabe ketab. duset daram.
پاسخ دادنحذفمنم دوست دارم تارا.
پاسخ دادنحذفخون خوری گر طلب روزی ننهاده کنی
پاسخ دادنحذفبی صبرانه منتظر جوانمرد قصابیم.
پاسخ دادنحذفبه قول تارا اینجا امیرخوب نکته روگرفته.به قول رضا افرین.D:
پاسخ دادنحذفای ناقلای سیاسیD:
پاسخ دادنحذف